عرفانعرفان، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

نفس مامان و بابا

غذا خوردن عرفان

امروز اولین روزی بود که بهت غذا دادم.یه کم برنج گذاشتم خوب که پخت آبش که لعابدار شده بود رو بهت دادم چقد با اشتها میخوردی عزززززیزم. جدیداً بازیگوشم شدی!تا قاشق رو میبردم طرف دهنت سریع دستتو میاوردی بالا و قاشق رو سفت تو دستت میگرفتی و میبردیش تو دهنت! ...
13 ارديبهشت 1393

بچه ها

عزیز مامان٬امروز میخوام عکسایی که با بچه های فامیل گرفتی رو بذارم... به ترتیب سن: عرفان و نرگس(دختر خاله فاطمه) که الآن 2سال و 4 ماه و 14 روزشه: عرفان و متین(پسر عمه پروین) الآن 1سال و 3ماه و 13 روز سن داره: عرفان و ماهان(پسر عمه زهرا)الآن 10ماه و 1 روز سن داره: عرفان و نسترن(خواهر نرگس) الآن 2ماه و 2 روزشه: انشالله که همیشه سالم و سلامت باشید و هم بازیهای خوبی برا همدیگه باشید. ...
3 ارديبهشت 1393

اولین نوروز

یا مقلب القلوب والابصار یا مدبر اللیل والنهار یا محول الحول والاحوال حول حالنا الا احسن الحال عزیزم نوروز ۹۳ اولین نوروزی بود که پشت سر گذاشتی٬اولین نوروزی هم بود که سه نفری پای سفره هفت سین بودیم سال نو تحویل شد‌‌  اولین عید و اولین بهار زندگیت مبارک عزززیزم   موقع تحویل سال بر ات دعا کردم که اولین بهار زندگیت با برکت و سبز باشه ‌‌‍‍‍ همچنین همه ی بهارهای زندگیت همیشه سبز باشه انشالله ما هم بتونیم وظیفمون رو در تربیت و پرورش این گل زندگیمون به خوبی انجام بدیم.   این لباسای عیدته که اسفند ۹۲ رفته بودیم شیراز برات خریدیم و این کلاه خوشگلم خاله راضیه برات آورده بود &nb...
27 فروردين 1393

کارای جدیدت

عزیزم الآن دیگه هرچیزی جلوت میگیرم دستتو میاری جلو و اونو با انگشتای کوچیکت میگیری الهی فدات بشم دو تا گل داری که خیلی دوسشون داری راحت میتونی ساقه هاشونو تو دستت بگیری. چند روزیه که سعی میکنی برگردی روی شکم تا روی پهلو میری اینقد دست و پا میزنی که خسته میشی...خاله راضیه یه عروسک برات آورده،خیلی خوشرنگه و موزیک میزنه که خیلی دوسش داری وقتی میذارمش کنارت دستاتو طرفش میبری و سعی میکنی بگیریش... وقتی هم میخوابی اینقد تکون میخوری و میچرخی که... عززززیزم الهی همیشه سالم و سلامت باشی خیییلی دوستت دارم.بووووووووووووس ...
15 اسفند 1392

اولين اصلاح

ديشب‏ ‏براي‏ ‏اولين‏ ‏بار‏ ‏من‏ ‏و‏ ‏بابايي‏ ‏موهاي‏ ‏سرتو‏ ‏كوتاه كرديم،آخه‏ ‏موهات‏ ‏بيشتر‏‏جاهاش‏‏ ريخته‏ ‏بود‏ ‏و‏ ‏بعضي جاهاش‏ ‏هنوز‏ ‏پر‏ ‏بود،بخاطریکه‏ ‏يه‏ ‏دست‏ ‏بشه‏ ‏كوتاشون كرديم‏!مباركت‏ ‏باشه‏ ‏عزيزم‏ بعدشم‏ ‏حمومت‏ ‏داديم،الهي‏‏ من‏ ‏قربونت‏ ‏ب...
10 اسفند 1392

بدون عنوان

عزیزم‏ ‏چند‏ ‏وقتیه‏ ‏كه‏ ‏بدجور‏ ‏علاقه‏ ‏داري‏ ‏انگشتاتو میخوری‏ ‏بخصوص‏ ‏انگشت‏ ‏شست‏ ‏دست‏ ‏چپت‏ ‏رو اینقد‏ ‏مک‏ ‏میزنی‏ ‏که‏ ‏خوابت‏ ‏ميبره،الهي‏ ‏من‏ ‏فدات ‏بشم وقتي‏ ‏انگشتت‏ ‏تو‏ ‏دهنته‏ ‏صدات‏ ‏درنمياد‏  ‏فقط‏ ‏كافيه‏ ‏ انگشتت‏ ‏دربیاد‏ ...
8 اسفند 1392

برف

عزیزم تو چهل روزت بود که اولین برف سال 92 سیسخت بارید،بعد از اون کلی برف اومد همه جا سفیدپوش شد،تو دو ماه و دو روزت بود که رفته بودیم خونه باباجون،اونجا بابا و نرگس توی حیاط یه آدم برفی کوچولو درست کردن،چون هوا خوب بود تو هم به همراه بابایی و نرگس جون با آدم برفی عکس گرفتین.   ...
5 اسفند 1392

تولد نسترن(دختر خاله)

٢ روز پیش یعنی بامداد روز یکم اسفند ماه دختر خاله فاطمه به دنیا اومد،نسترن خواهر نرگس جون.عکسای روز اول و دوم نسترن: عرفان جونم تو هم دقیقا ٣ ماه پیش مثل نسترن اینقد کوچیک بودی... اینم عکس نرگس جون خواهر نسترن جونه. ...
3 اسفند 1392

هدیه ی عمه

عمه پروین چند روز پیش رفته بودن شیراز ٬ از اونجا برات یه لباس خیییلی خوشگل و یه آلبوم خاطرات کودکانه آورده بود..خیلی خوشگل بودن٬لباسه خییلی بهت میاد وقتی میپوشی خیلی ناز میشی آلبوم خاطرات هر صفحه ایش مربوط به یه زمانه: از زمان بارداری مامانی تا روزی که پسر نازمون بدنیا میاد و همچنین تا وقتی که بزرگ میشی و خودت میتونی خاطراتتو توش یادداشت کنی... عمه جون دست گلت درد نکنه انشالله بتونیم برای آقا متین جبران کنیم   ...
23 بهمن 1392