غذا خوردن عرفان
امروز اولین روزی بود که بهت غذا دادم.یه کم برنج گذاشتم خوب که پخت آبش که لعابدار شده بود رو بهت دادم چقد با اشتها میخوردی عزززززیزم. جدیداً بازیگوشم شدی!تا قاشق رو میبردم طرف دهنت سریع دستتو میاوردی بالا و قاشق رو سفت تو دستت میگرفتی و میبردیش تو دهنت! ...
نویسنده :
مامان عرفان
2:30