عرفانعرفان، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

نفس مامان و بابا

کارای جدیدت

عزیزم الآن دیگه هرچیزی جلوت میگیرم دستتو میاری جلو و اونو با انگشتای کوچیکت میگیری الهی فدات بشم دو تا گل داری که خیلی دوسشون داری راحت میتونی ساقه هاشونو تو دستت بگیری. چند روزیه که سعی میکنی برگردی روی شکم تا روی پهلو میری اینقد دست و پا میزنی که خسته میشی...خاله راضیه یه عروسک برات آورده،خیلی خوشرنگه و موزیک میزنه که خیلی دوسش داری وقتی میذارمش کنارت دستاتو طرفش میبری و سعی میکنی بگیریش... وقتی هم میخوابی اینقد تکون میخوری و میچرخی که... عززززیزم الهی همیشه سالم و سلامت باشی خیییلی دوستت دارم.بووووووووووووس ...
15 اسفند 1392

اولين اصلاح

ديشب‏ ‏براي‏ ‏اولين‏ ‏بار‏ ‏من‏ ‏و‏ ‏بابايي‏ ‏موهاي‏ ‏سرتو‏ ‏كوتاه كرديم،آخه‏ ‏موهات‏ ‏بيشتر‏‏جاهاش‏‏ ريخته‏ ‏بود‏ ‏و‏ ‏بعضي جاهاش‏ ‏هنوز‏ ‏پر‏ ‏بود،بخاطریکه‏ ‏يه‏ ‏دست‏ ‏بشه‏ ‏كوتاشون كرديم‏!مباركت‏ ‏باشه‏ ‏عزيزم‏ بعدشم‏ ‏حمومت‏ ‏داديم،الهي‏‏ من‏ ‏قربونت‏ ‏ب...
10 اسفند 1392

بدون عنوان

عزیزم‏ ‏چند‏ ‏وقتیه‏ ‏كه‏ ‏بدجور‏ ‏علاقه‏ ‏داري‏ ‏انگشتاتو میخوری‏ ‏بخصوص‏ ‏انگشت‏ ‏شست‏ ‏دست‏ ‏چپت‏ ‏رو اینقد‏ ‏مک‏ ‏میزنی‏ ‏که‏ ‏خوابت‏ ‏ميبره،الهي‏ ‏من‏ ‏فدات ‏بشم وقتي‏ ‏انگشتت‏ ‏تو‏ ‏دهنته‏ ‏صدات‏ ‏درنمياد‏  ‏فقط‏ ‏كافيه‏ ‏ انگشتت‏ ‏دربیاد‏ ...
8 اسفند 1392

برف

عزیزم تو چهل روزت بود که اولین برف سال 92 سیسخت بارید،بعد از اون کلی برف اومد همه جا سفیدپوش شد،تو دو ماه و دو روزت بود که رفته بودیم خونه باباجون،اونجا بابا و نرگس توی حیاط یه آدم برفی کوچولو درست کردن،چون هوا خوب بود تو هم به همراه بابایی و نرگس جون با آدم برفی عکس گرفتین.   ...
5 اسفند 1392

تولد نسترن(دختر خاله)

٢ روز پیش یعنی بامداد روز یکم اسفند ماه دختر خاله فاطمه به دنیا اومد،نسترن خواهر نرگس جون.عکسای روز اول و دوم نسترن: عرفان جونم تو هم دقیقا ٣ ماه پیش مثل نسترن اینقد کوچیک بودی... اینم عکس نرگس جون خواهر نسترن جونه. ...
3 اسفند 1392

هدیه ی عمه

عمه پروین چند روز پیش رفته بودن شیراز ٬ از اونجا برات یه لباس خیییلی خوشگل و یه آلبوم خاطرات کودکانه آورده بود..خیلی خوشگل بودن٬لباسه خییلی بهت میاد وقتی میپوشی خیلی ناز میشی آلبوم خاطرات هر صفحه ایش مربوط به یه زمانه: از زمان بارداری مامانی تا روزی که پسر نازمون بدنیا میاد و همچنین تا وقتی که بزرگ میشی و خودت میتونی خاطراتتو توش یادداشت کنی... عمه جون دست گلت درد نکنه انشالله بتونیم برای آقا متین جبران کنیم   ...
23 بهمن 1392

عکسایی از 2ماهگیت

  قربون این دست خوردنات برم... الهی من فدات بشم که اینقد قشنگ میخندی جیگرم. الهی قربونت برم،وقتی میخوابی مثل فرشته ها میشی.. قربون این چشای خوشگلت برم من. اینم عکسایی از 2ماهگیت بود. ...
22 بهمن 1392

اولین روز زندگی

یکی از بهترین روزای زندگیم روز تولد تو بود   هیچوقت اون روز رو از یاد نمیبرم!چون فرشته آسمونیمون زمینی شده بود٬ و بعد از ۹ ماه انتظار دیگه میتونستم تو آغوش بگیرمت    خدایا صد هزار مرتبه شکر.... روز اول زندگی عرفان جونم توی بیمارستان ...
21 بهمن 1392