عرفانعرفان، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

نفس مامان و بابا

تولد یک سالگی

1393/9/1 18:46
نویسنده : مامان عرفان
308 بازدید
اشتراک گذاری

قلبماچ کوچولوی خوشگلم تولدت مبارکماچقلب

سلام بر تنها پسر گل خودم پارسال مثل امروز صبح خداوند یه نعمت بزرگی رو به ما بخشید٬که تا عمر دارم شکرگزارش هستم به خاطر همه نعمتها علی الخصوص تولد بهترین پسر دنیاماچماچالآن از اون شب یک سال میگذرهخیال باطلچه زود گذشت...

عرفان جونم از وقتی خدا تو رو بهمون هدیه داد یه صفای دیگه ای به خونمون دادی٬شب تولدت بهترین شب زندگیمون بود...

انشالله که لذت بزرگ شدنت رو هم بچشیمقلب انشالله که سالهای سال سالم و سلامت باشی عزیزم.خدایا ازت ممنونیم بخاطر این هدیه الهی که بهمون دادی....خدایا شکر شکر شکر...

امسال برات جشن تولد نگرفتیم چون هنوز کوچولویی و درکی از جشن تولد نداری٬ولی سالهای بعد تولدتو جشن میگیریم که خودت بتونی شمع های تولدتو فوت کنیماچ

 ما دیدیم که به ماشین و دوچرخه و این چیزا خیلی علاقه داری و اسباب بازیاتو روی زمین حرکت میدی و صداشو درمیاری:نَنِّن...نَنَّن...جدیداً هم به جاروبرقی علاقه پیدا کردی و باهاش همین کارو میکنیخنده بخاطر همین تصمیم گرفتیم برای تولد یک سالگیت یه سه چرخه بگیریم٬که بزرگترم شدی بتونی خودت سوارش بشی و بازی کنی...

دیشب دو تا مامانی و بابایی و عمه ها به همراه نرگس جون و آقا متین و آقا ماهان اومدن و برات هدیه آوردن٬دست گلشون درد نکنه ما راضی به زحمتشون نبودیمماچماچماچ عمه پروین برات یه خونه ی خوشگل آورده بود٬بقیه هم پول.منم خودم کیک خونگی درست کرده بودم .جای عمه نرگس و خاله راضیه و خاله فریده خالی بود!!ناراحت

دست عمه جون درد نکنهماچ مبارکت باشه عزیزمماچ

خب حالا از پیشرفتت بگم:

پسر گلم الآن دیگه چند کلمه ای حرف میزنه:مامانیو صدا میکنی مامایی٬الهی قربون مامایی گفتنت برم وقتی میرم تو آشپزخونه دنبالم میای و صدام میکنی:مامایی...گوشی رو برمیداری و تکرار میکنی:الو الو...بهمون سلام میکنی و میگی:الااام.هر چیزیو میخوای انگشت خوشگلتو میبری سمتش و میگی:اینو اینو...به بخاری و هر چیزی که داغ باشه مثل غذا٬چایی و... اشاره میکنی و میگی:داگه...اینقد دست میزنی به بخاری و تکرار میکنی داگه داگه که دیروز انگشتت یه کوچولو سوخت

استرسالآن دیگه خودت بلند میشی و سعی میکنی راه بری ولی میفتی!وقتی هم بلند میشی یا میشینی پشت سر هم میگی:یاااا علیییی.علی یارت باشه عزیزمماچماچ وقتی هم راه میری و تاتی میکنی میگی:تاااتی...

دالی بازی میکنی و به زبون خودمون میگی:تَتی.‌.کلاغ پر بازی میکنی٬و بهت میگیم کو چشمات؟تو هم انگشتتو میذاری روی چشمت٬و میگیم کو پاهات؟پاتو میاری بالا و با دستت نشون میدی...الهی من فدات بشم٬تا الآن خیلی خوب پیشرفت کردی٬آفرین پسر زرنگمتشویقتشویق

در ادامه عکسایی از بازیگوشیات میذارم:

نرگس و نسترن و عرفان:

نسترن کوچولو:

پسندها (2)

نظرات (2)

شاپرک
13 دی 93 3:08
سلام.نیکان تو مسابقه نی نی وبلاگ شرکت کرده کدش ۹۶ لطفا هر کی میتونه این شماره رو اس کنه به ۱۰۰۰۸۹۱۰۱۰هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم با هر خط فقط یه رای ثبت میشه لطفا هر کس می تونه با چند تا خط مختلف رای بده کد نود و شیش ۹۶ فقط بفرستید کافیه،مرسی
مامان عرفان
پاسخ
سلام باشه عزیزم میفرستم انشالله که برنده بشه.
فاطمه مامان گلها
13 اسفند 93 3:16
وووووی میام میخورمتون همتونو عززززیزای دلم