عرفانعرفان، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 29 روز سن داره

نفس مامان و بابا

آخرین سفرهای سال ۹۳

1393/12/24 1:20
نویسنده : مامان عرفان
244 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بر  پسر عزیزم.

در تاریخ ۹۳/۱۱/۸ به مدت چهار روز به لطف و هزینه شرکت هیراد که مربوط به کار بابایی میشه راهی جزیره کیش شدیم.اونجا هوا واقعاً عالی بود و خیلی برامون جالب بود!جزیره ای کاملاً متفاوت از شهرها و جزایر ایران ، از بابت نظم،احترام به حقوق شهروندی و رعایت قانون و مقررات و...

روز اول گشت دور جزیره رو رفتیم که هتل ها خودشون سرویس داشتن که مسافرا رو به جاهای دیدنی جزیره میبردن،کشتی یونانی رو هم از نزدیک دیدیم که میگفتن حدود ۵۰۰ ساله که به گل نشسته:

 

روز بعد کشتی آکواریوم رو رفتیم که طبقه زیرین کشتی به صورت شیشه ای کار شده بود که ماهیها دور کشتی جمع میشدن و ما میتونستیم اونا رو ببینیم و داخل کشتی هم برای مسافرا آهنگ شاد هم پخش میشد با یه کم طنزنیشخند

بعدظهرش هم خرید رفتیم که مجتمعهاش همه ماشین بچگونه کرایه میدادن خیلی خوب بود هم پسر گلم کلللی کیف میکرد هم ما اذیت نبودیملبخند

روز بعد رفتیم ساحل مرجان که خیلی تعریفشو شنیده بودیم،خییییلی قشششنگ بودقلباونجا سوار قایق شدیم کل ساحل رو دور زدیم،از ساحل که یه کم دور شدیم نگه داشت که هم بتونیم ماهیها رو توی آب ببینیم هم عکس بگیریم،واقعاً زیبا بود،آب اونجا اینقد شفاف بود که مرجانها از زیر آب مشخص بود و همچنین ماهیها ،براشون غذا

ریختیم روی آب و مرغای دریایی برای گرفتن طعمه روی آب مینشستن صحنه ی خیلی قشنگی بود،لبخند

چند تا عکس هم گرفتیم و برگشتیم ساحل،وقتی قایق حرکت میکرد صورتتو کامل میچسپوندی به سینم و چشماتو باز نمیکردی چون باد خیلی به شدت میخورد به صورتمون!ولی حسسسابی کیف کردیم واقعاً اون روز خییییلی خوش گذشتفرشته کلللی مرجان با امواج دریا وارد ساحل شده بود که چند تاییشو جمع کردم به عنوان سوغاتیقلب 

 

 

روز بعد هم دیدن شهر کاریز رفتیم که خییلی خیییلی جالب و دیدنی بود !شهری که ۱۳ متر زیر زمین و کاملاً با دست ساخته شده بود!!تعجب

 

عصر همون روز بلیط برگشت داشتیم که قبل پرواز رفتیم بولینگ مریم اونجا هممه نوع وسایل بازی برا بچه ها داشت و عرفان جونم کلللی اونجا بازی کردماچ

هفته پیش هم به همراه خاله فاطمه و عمو عباس و دخترای گلشون نرگس جون و نسترن جون به مدت دو روز رفتبم دیلم و گناوه هم برای خرید هم اینکه خاله خیلی دوس داشت یه سفر کوچولو بریم که خیییلی سفر خوبی بود ولی متأسفانه توی مسیر برگشت گوشی خاله گم شد و همه عکسای شما وروجکا رو با اون گوشی گرفته بودیمناراحت که همه پرید...سبز

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)