18ماهگی
عزیز دل مامان ٬ عرفان خوششششگلم ۱۸ماهگیت مبارک
امروز واکسن ۱۸ ماهگیت رو زدیم٬مبارکت باشه گلم.
دیگه ماشالله پسرم بزرگتر که شدی آستانه دردت بالاتر رفته و موقعی که واکسن زدی چنان اشکی میریختی که دل مامانی برات کباب شده بود نسبت به واکسن های قبلیت بیشتر درد داشتی که تا یه روز اصصصلاً پاتو تکون نمیدادی٬تکون میخورد گریه میکردی!الهی درد و بلات به جونم همممش تو بغلم دراز بودی و جرأت نمیکردی بلند شی راه بری!تا اینکه فرداش که از خواب بیدار شدی بازم میترسیدی پاتو بذاری زمین رفتیم پایین خونه باباجون ماهانم اونجا بود٬ماهانو که دیدی میپرید اینور اونور ذوق زده شدی و یدفه بلند شدی و مثل ماهان میپریدی بعد خودت متوجه شدی که پاهات دیگه درد نمیکنه
پسر گلم دیگه کااااامل همممه کلمات رو تلفظ میکنه ولی خب به زبون بچگونه ی خودت فرهنگ لغات عرفان در سن ۱۸ماهگی:
عِنان:عرفان
نَگی:نرگس
نَدَدَن:نسترن
عمو مُنِن:عمو محسن
عمو وَیید:عمو وحید
دَیی:مامان زری
اَدَتیر:بابا اردشیر
الله اَتَر:مهر و صلوات و نماز خوندن
بَبَت:شربت
اَبوتو:اتوبوس
بَتَنی:بستنی
دندایی:زندایی
آنوما:تخم مرغ
هَنونی:هندونه
هَلوری:خربزه
گیدا:گیلاس
اَب:اسب
تُپَنگ:تفنگ
اَلَلا:شکلات
بَمبایی:دمپایی
بَته ها:بچه ها
پَته:پشه
بمبور:زنبور
موته:مورچه
عَتل:عسل
مَنون:ممنون
آعت:ساعت
عَلوتی:عروسی
مات:ماست
تَلَتو:تراکتور
موتو:موتور
تاییک:تاریک
و ....
پسر گلم ماشالله ماشالله خیلی خوب حرف میزنه٬هر کلمه ای رو بگیم زود تکرار میکنی٬فقط این چند تایی که تو ذهنم بود نوشتم.
فدای گل پسرم بشم من