عرفانعرفان، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 17 روز سن داره

نفس مامان و بابا

اولین سفر مشهد

1394/3/12 12:02
نویسنده : مامان عرفان
287 بازدید
اشتراک گذاری

سلام بر پسر گل نازم عرفان عززززیززززمقلب

آخرین باری که مشهد رفتیم تو توی شکمم خییییلی کوچیک بودی٬پارسال تصمیم داشتیم برای اولین بار نینی کوچولومونو ببریم زیارت آقا ولی شرایط جور نشد.بخاطر همین امسال تصمیم گرفتیم و خیلی زود بلیط قطار رفت و هواپیما برگشت رو جور کردیم و روز هشتم خرداد سه نفری راهی مشهدالرضا شدیم.اولین بار بود سوار قطار میشدی اول بهش میگفتی تراکتورنیشخند بهت که میگفتم نه مامان این قطاره دیگه یادگرفتی و میگفتی قطار...اول که قطار حرکت کرد میترسیدی همش تو بغلم بودی و هرکاری میکردم روی صندلی نمینشستی تا اینکه یکم که گذشت دیگه برات عادی شد و خوشت اومده بود!همش میخواستی بری بیرون از کوپه.

اونجا مثل سالهای قبل در هتل اعیان مستقر شدیم.سفر  خیلی خیلی خوبی بود فقط من و پسرم یه سرماخوردگی کوچولو گرفتیمآخ که خداروشکر خیلی جزئی بود و زود خوب شدیم و پسر گلم اذیت نشد.فقط اینقده بازیگوش شده بودی که خیلی بد غذا میخوردیناراحت

وارد صحن حرم که میشدیم میگفتی مُهر...مُهر...و یه مهر برمیداشتی و همونجا وسط صحن میذاشتیش زمین و سریع مشغول نمازخوندن میشدی

الهی من قربونت بشم که خییییلی خوششششگل نماز میخونیماچ

وقتی صدای اذان تو صحن پخش میشد٬شروع میکردی به الله اکبر گفتن٬با صدای بلند اونم با چه حسی...جوری که همه برمیگشتن نگاهت میکردن.الهی مامان فدات بشه عزززیزززمبغل

متأسفانه سفرمون سه روزه بود که وقت زیادی برای تفریح نداشتیم فقط یه روزش رفتیم کوه سنگی که واقعاً جالب و قشنگ بود.بالای کوه قبر چند تا شهید گمنام بود.

یه دوساعتی هم رفتیم مجتمع تجاری الماس شرق چند دست لباس برات خریدیم و طبقه ی آخر شهربازی بود که پسر گلمونو بوردیم با بعضی وسایلاش بازی کردی...

یه عکس خوشششگل هم رفتیم عکاسی ازت گرفتیم:

اینم از سفر مشهد عرفان جونم٬زیارتت قبول باشه گلم.

ان شاالله بزرگتر بشی٬ سفرهای بیشتری ببریمت که خودت توی خاطرت بمونه اونوقت خاطراتشو خودت توی وبلاگت یادداشت میکنی.قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)